روزی خالد بن ولید مشاهده کرد که حضرت حلقههای - آهنی - زره خویش را با دست درست میکند! به حضرت گفت: این فضیلت - یعنی نرم شدن آهن به دست انسان - برای حضرت داود (علیه السلام) بود، حضرت فرمود:ای خالد، بنا الان الله الحدید لداود فکیف لناای خالد، بخاطر ما خداوند، آهن را برای داود نرم کرد! پس برای ما چگونه خواهد بود؟(78)
مؤلف گوید: خالد بن ولید که این جریان از او نقل گردید، خود با امیر المؤمنین (علیه السلام) جریان جالبی دارد که مؤید همین شگفتی و خواندنی است.
جریان از این قرار بود که خالد بن ولید یک بار مجری طرح ترور حضرت امیر (علیه السلام) شد و چون ناکام ماند و به دست حضرت امیر (علیه السلام) در مسجد تنبیه شد.
دنبال فرصتی میگشت تا از امیر المؤمنین انتقام بگیرد تا اینکه ابوبکر او را فرمانده سپاهی کرد، خالد که در میان سپاهیان خود احساس غرور و قدرت میکرد، در خارج از مدینه با سپاهیان خود به زمینی که متعلق به امیر المؤمنین (علیه السلام) بود تجاوز کرد، گویا میخواست بهانهای برای درگیری ایجاد کند، که ناگاه امیر المؤمنین (علیه السلام) را دید که فرمود: وای بر تو آیا تو این کار را کردی؟ خالد گفت: آری،
وقتی خالد بن ولید با لشگریانش، امیرالمؤمنین علیه السلام را که در اراضی خود به کشاورزی مشغول بود، دید، سخن به ناسزاگوئی و اهانت آغاز کرد و خواست به آن جناب جسارتى کند، و چون حضرت را بدون سلاح دید با عمود آهنی که در دست داشت بر حضرت حمله کرد تا بر سر حضرت فرود آورد ، امیر مومنان(ع) او را گرفت و به جانب آسیابِ «حارث بن کلده» کشانید و میلهی آهنینِ سنگ آسیاب را بیرون آورد و مثلِ طوقى بر گردن او پیچید و اصحابِ خالد، همگی ترسان شدند؛ و خالد آن جناب را قسم داد تا وی را رها کند . پس حضرت او را رها کرد، اما آن میلهی آهنین، مثل قلّادهای بر گردنش ماند. خالد برای نجات خویش از آن قلاده، نزد ابوبکر رفت. ابوبکر، آهنگران را فرمان کرد تا قلاده را از گردن خالد بیرون آورند. جملگی گفتند، بیرون آوردن آن ممکن نیست الّا به اینکه میله را در کوره آنقدر حرارت دهند تا تفتدیده و نرم شود، و چون چنین شود، خالد هلاک گردد.
بازدید : 346
يکشنبه 12 مهر 1399 زمان : 1:37